4 تصور رایج اشتباه راجع به بازاریابی

همانند زندگی شخصی در زمینه کسبوکار نیز تفکرات و برداشتهای اشتباه زیادی وجود دارد که ما را به بیراهه میبرد. راجع به بازاریابی هم تصورهای اشتباهی وجود دارد که در این مقاله به ۴ مورد از مهمترین و رایجترین آنها میپردازم.
تصور اشتباه ۱ – «بازاریابی به ما کمک میکند تا محصولاتی را که نیاز نداریم، بفروشیم»
در وهله نخست، باید «نیاز» را تشخیص بدهیم تا بتوانیم به صحت این دیدگاه (بدبینانه اما رایج) در بازاریابی پی ببریم. در بازاریابی، نیاز، رنج یا مشکلی است که مشتری به دنبال رفع آن است. اگر به دنبال ساعت رولکس ۱۰ هزار یورویی هستم تا همکارانم را در زمین گلف تحت تأثیر قرار بدهم؛ پس این مسئله برای من تبدیل به یک نیاز میشود، زیرا به شدت مشتاقام تا به دیگران ثابت کنم به طبقه اجتماعی خاصی تعلق دارم.
یکی از اعتراضهایی که به این نیاز وارد میشود، این است: «هیچکس به رولکس نیاز ندارد! از روی تلفن همراهمان هم میتوانیم ساعت را بخوانیم!» اما آیا کسی که برای رفع نیازش به دنبال رولکس است، فقط میخواهد زمان را بداند؟ خیر، رولکس، مشخصه طبقه اجتماعی است. آیا انسان همچون حیوانی است که برای بقا و رضایت خود فقط به غذا و سرپناه نیاز دارد؟ خیر، هرگز نباید نیازهای روان شناختی و اجتماعی خود را نادیده بگیریم. هر کلمه میتواند معانی مختلفی داشته باشد و همانطور که گفته شد، «نیاز» در بازاریابی به معنای «رنج یا مشکلی است که مشتری به دنبال رفع آن است» و در این مقاله به معنای دیگر آن، یعنی «ضرورتی اجتناب ناپذیر برای بقای انسان»، توجهی نداریم.
بنابراین، این تعریف نشان میدهد که نیاز (با توجه به معنای بازاریابی آن) کاملا شخصی است. نیازهای من لزوماً نیاز شما محسوب نمیشود. حتی ممکن است همه ما نیازهای یکسانی داشته باشیم، اما هر کس به شیوهای مختلف آنها را برطرف میکند. برای مثال رولکس به طبقه اجتماعی خاصی اشاره میکند. اگر شما به این طبقه تعلق نداشته باشید، این مشخصه برایتان پوچ و بیمعنا خواهد بود و فقط پولتان را به هدر داده اید. بیشک، طبقه اجتماعی متعلق به شما نیز در هر زمینهای مشخصههای خاص خود را دارد، از جمله نوع پوشش، برند تلفن همراه، موسیقی محبوب، سفر به کشورهای مختلف و مانند اینها.
طایفه من مشخصههای عجیبی دارد؛ این گروه از «عشایر دیجیتال»، کسب درآمدشان به صورت آنلاین است و میتوانند در هر جای دنیا به کارشان ادامه دهند. احساس مالکیت کمتر، یکی از مشخصههایی است که به این جامعه تعلق دارد! ما به خودمان میبالیم که میتوانیم حتی بدون چمدان هم ماهها سفر کنیم و میتوانیم یک روزه به آن سوی دنیا نقل مکان کنیم. آیا مشخصهای همچون رانندگی با لامبورگینی کم وبیش پوچ به نظر میرسد؟ رفتن به جزیره موریس برای برنزه شدن در تعطیلات فوریه چطور؟ یا به جای آنکه پارچهای دورتان بپیچید تا شما را گرم نگه دارد، آیا سعی میکنید بر اساس مد روز لباس بپوشید؟ و آیا میخواهید نشان طایفه خود را خالکوبی کنید، همانطور که از دیرباز در قبیلههای مختلف مرسوم بوده است؟
بهترین بازاریابها همواره تلاش میکنند دو خصوصیت فردی مهم، یعنی کنجکاوی و همدلی را پرورش دهند. برای موفقیت در کارآفرینی، باید منشأ رفتارهای انسان را بررسی کنید. اغلب، این انگیزههای پنهان آنقدر هم که تظاهر میکنند اشرافی نیست، اما گاهی همین انگیزه ها، اقداماتی انسانی را به تصویر میکشد که درکشان دشوار است. فراموش نکنید، باید مشتری را همانگونه که هست، بپذیرید و قضاوت درباره او هیچ سودی برایتان نخواهد داشت. البته بدیهی است که برخی بازاریابها در زمینه نیازهای غیراخلاقی نیز با مشتری همدردی میکنند، مانند سیگار کشیدن، شرط بندی، اتلاف وقت، تجملگرایی یا هر چیزی که مغایر با اخلاق عمومی باشد. شاید ترجیح دهید به جای رفتن به مهمانی، با انجام تمرینهای یوگا استرس خود را کنترل کنید. اما این مسئله، نیاز شما به خوش گذرانی را کمرنگ نمیکند.
خوشبختانه کارآفرین این امکان را دارد تا محصولی را که میخواهد به فروش برساند و همچنین، بازار عرضه را انتخاب کند. بنابراین، باید مشتریای را که قصد خدمترسانی به او دارید و نیازی را که میخواهید برطرف کنید، انتخاب کنید.
تصور اشتباه ۲ - «این کلمهها و مفاهیم هستند که در بازاریابی نقش دارند و هیچ معنای دیگری پشت آن نیست»
اغلب، «بازاریابی» با «تبلیغات» و «ارتباطات» اشتباه گرفته میشود، در صورتی که آنها فقط بخشی از این دنیای پهناور هستند. همین دیدگاه موجب میشود تا تصور کنیم مهمترین اصل در سیاست، سخنرانی در تلویزیون است (نه حقههای پشت پرده). به همین ترتیب، فکر میکنیم که حرفه نوازنده روی صحنه و مقابل طرفدارانش معنا پیدا میکند (و ساعتها تلاش و تمرین در استودیو اهمیتی ندارد). درست است که تبلیغات، یکی از بارزترین بخشهای بازاریابی محسوب میشود، اما مهمترین بخش آن نیست.
ریشه کلمه «بازاریابی» از واژه انگلیسی «Market» وام گرفته شده که به معنای «بازار» است. در واقع، مجموعهای از افراد و شرکتها، مشتریهای بالقوه محصولتان به شمار میآیند. به این ترتیب، بازاریابی تمام فعالیتهایی را که در حوزه بازار فروش و رفع نیاز مشتری صورت میگیرند، در بر میگیرد؛ پس این رویکرد بسیار فراتر از آن است که بخواهید صرفاً از طریق تبلیغات سر زبانها بیفتید.
بسیاری از کارآفرینان به دلیل چنین تصور اشتباهی فکر میکنند، بازاریابی پوششی است که پس از نهایی شدن محصول باید به آن افزود. برعکس، بازاریاب زیرک میداند که بازاریابی، دقیقاً یافتن ایدهای مناسب برای کسب وکار است (و بازار تصمیم میگیرد که ایده شما مناسب است یا خیر). از طرفی، طراحی محصول نیز بازاریابی محسوب میشود (زیرا باید نیاز بازار را پیش از تأمین آن درک کنید). حتی استخدام کارمند هم نوعی بازاریابی است (چرا که باید به فردی مستعد انگیزه بدهید تا برای شما کار کند).
تصور اشتباه ۳ - «محصول خوب نیاز به بازاریابی ندارد»
برخی کارآفرینان تصور میکنند که محصولشان به قدری عالی است که میتوانند از بازاریابی برای آن صرف نظر کنند. آنها تمایل دارند که روی پای خودشان بایستند. اگر نیاز و بازار هدف خود را مشخص نکنید، چگونه میتوانید بفهمید که محصولتان متقاضی دارد یا خیر؟ اگر فواید محصولتان را به طور واضح ارائه ندهید، چه کسی برای پی بردن به آن وقت میگذارد؟ اگر تلاش نکنید تا با مشتریها درباره محصولتان صحبت کنید، پس آنها چگونه باید متوجه حضور شما و محصولتان بشوند؟
درست است که برای ارتقای محصولتان لزوما به تبلیغات نیاز ندارید، اما نباید این مسئله را فراموش کنید که بازاریابی فقط تبلیغ نیست. میتوانید مقالههایی جالب در زمینه نیازهای مشتری منتشر کنید تا او را به سوی محصول خود سوق دهد؛ یا کاری کنید محصولتان سر زبانها بیفتد که در اصطلاح وب به آن «وایرال شدن» میگویند.
اما اگر شرکتهایی را که بدون تبلیغ و به کمک بازاریابی موفق شدهاند، زیر نظر بگیریم، متوجه میشویم که موفقیت و صعود اتفاقی نیست. برای مثال، دراپباکس (شرکتی آمریکایی که میتواند اطلاعات و مدارک را به صورت آنلاین ذخیره و همگامسازی کند) توانسته است میلیونها کاربر را بدون تبلیغات جذب کند، اما بدون شک، این موفقیت بدون کمک بازاریابی محقق نمیشد. دراپباکس برای وایرال شدن محصول خود هر شیوهای را امتحان کرده است. یکی از معروفترین تکنیکهای بازاریابی آنها این بود که به افرادی که دیگران را به استفاده از این محصول دعوت میکردند، ۵۰۰ مگابایت فضای اضافی رایگان هدیه میداد. حتی دهان به دهان چرخیدن این خبر هم میتواند موجب پیشرفت آن شود.
تصور اشتباه ۴ - «بازاریابی باید نیاز را خلق کند»
برخی، قدرتهایی فراطبیعی را به بازاریابی نسبت میدهند. عدهای معتقدند، بازاریابی، تکنیکی برای کنترل ذهن دیگران است که میتواند آنها را متقاعد به خرید هر چیزی کند؛ یا حتی بازاریابی را همچون شستشوی مغزی میدانند، زیرا خود را از دیگران (یعنی کسانی که انتخابشان متفاوت است) زیرکتر تصور میک کنند، اما بدون شک موفق نخواهند بود. ممکن است برخی با خود بگویند، اگر بازاریابی چنین قدرتی دارد، پس کار من آسانترخواهد شد! در حقیقت، بازاریاب نمیتواند از هیچ چیز، نیاز خلق کند و ماموریت او بسیار موشکافانهتر از این است؛ یعنی باید بر اساس نیازهای پنهان و پیش بینیهای احتمالی مشتری عمل کند.
تلفن همراه اپل را مثال میزنیم. هیچ کس در سال ۲۰۰۰ به آن نیاز نداشت. آیا استیو جابز این نیاز را به وجود آورد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، کافی است از نیازهای وابسته به آیفون فهرستی تهیه کنید:
۱. آیفون شما را به خانواده و دوستانتان متصل میکند.
۲. آیفون شما را از اخبار روز مطلع میکند.
۳. آیفون میتواند به تمام پرسشهایتان پاسخ بدهد (از طریق گوگل).
۴. آیفون هنگام بیحوصلگی شما را سرگرم میکند.
5. آیفون موسیقی پخش میکند.
۶. آیفون عکاسی میکند.
7.آیفون نشان دهنده طبقه اجتماعی است.
درست است که کار جابز بسیار درخشان بود، اما او مخترع این نیازهای اجتماعی و میل به سرگرمی نبود. از سوی دیگر، هیچ یک از این موارد بالا از سوی شرکت اپل ابداع نشده است. در واقع، آیفون فقط با شیوهای کارآمدتر به این نیازها که از پیش هم وجود داشتند، پاسخ داد. البته در عرصه تجارت به سادگی میتوانیم محصولاتی را پیدا کنیم که نتیجه نگرفتند و با وجود صرف بودجههایی کلان، هرگز به موفقیت دست نیافته اند.
اصول بازاریابی در سه خط
وقتی کسب وکار خود را شروع میکنید، باید پارامترهای بیشماری را نیز در نظر بگیرید (اداری، فنی، مالی، مدیریتی و…)، اما تنها عاملی که موفقیت شما را تضمین میکند، بازاریابی است. همانطور که گفتیم، بازاریابی صرفاً تبلیغات، نمایش ویدیو یا کمپین ارتباطی نیست. بازاریابی عبارت است از:
۱. درک نیازهای (واقعی) مشتری خود.
۲. ارائه محصول به عنوان راه حلی معتبر برای رفع این نیازها.
۳. ارائه پیام خود به افرادی مناسب.
ساده به نظر میرسد، این طور نیست؟ اما در اینجا، «ساده» به معنای آسان نیست. در واقع، بازاریابی، حرفهای واقعی است که دهها مهارت متمایز را در بر میگیرد (مثلاً «در نظرسنجی چه پرسشی باید مطرح شود» یا «چگونه محصول خود را قیمتگذاری کنم»). خوشبختانه باید بگویم که میتوانید این ترفندها را بیاموزید. و چقدر هیجانانگیز است؛ وقتی رازهای ماهیت انسان و انگیزههای نهفته در رفتار او را کشف میکنید.
به زودی، شاهد بازاریابی در هر زمینهای خواهید بود؛ سیاست، سینما (نه فقط در تریلرها)، گالریهای هنری، ادیان و حتی پروفایلهای سایتهای دوستیابی. تمام بازاریابیهای جهان از یک نقطه آغاز میشوند؛ نیازهای انسان.
درباره سید احمد داداش نژاد
کار اصلی من ارائه آموزشهای کاربردی به شما کارآفرینها و مدیران برای رشد کسبوکار هست تا به جایگاه واقعی خودتون برسید.
نوشته های بیشتر از سید احمد داداش نژادمطالب زیر را حتما مطالعه کنید
یافتن ایده جذاب برای کسبوکار
هر کارآفرین و هر صاحب کسبوکاری همیشه درگیر پیدا کردن ایدههای جذاب و پیاده کردنش است. در این مقاله به پیدا کردن ایدههای جذاب میپردازم.
هنر شروع کردن کسبوکار با وجود ترسها و تردیدها
بسیاری از کارآفرینهای با تجربه یک روز میگویند: ای کاش تجربه الانم را در شروع کار داشتم.
دیدگاهتان را بنویسید